lørdag 20. oktober 2012

۷۴% در انتخابات پیش روی ریاست جمهوری شرکت نمیکنند



 نتیجه تامل برانگیز نظرسنجی سایت دکتر خزعلی:   مهدی خزعلی در سایتش نظر سنجی در رابطه با انتخابات پیش روی ریاست جمهوری ترتیب داده است. از بیش از ۹۰۰۰ شرکت کننده، ۷۴% پاسخ منفی‌ داده اند. 

fredag 19. oktober 2012

قابل توجه بعضی‌‌ها: در ایران همه نوع ستم داریم جز ستم ملی‌ !


همین! 

نیک‌آهنگ جان، دوران قاجار رو فراموش کردی !


   نیک‌آهنگ کوثر در کارتونی وضعیت ارزش ریال را در دوران شاه، خمینی و خامنه‌ای با یکدیگر مقایسه کرده است. که البته در دوران شاه، شاه ایستاده بر ریال در اوج آسمان‌ها پرواز می‌کند
!

پس با این منطق کارتونی هم از ناصرالدین شاه قاجار باید می‌کشید که ایستاده بر ریال در حال فضا نوردیست ! چرا که در آن زمان قیمت هر دلار ۳۲ قران بود ! به نظر منطق نیک‌آهنگ هر چه بیشتر و بیشتر شبیه سلطنت طلبان میشود که در کل تاریخ ایران فقط سه‌ دولتمرد داشته ایم: شاه، خمینی و خامنه‌ای ! از مصدق که نه با ریال‌های ایرانی‌، که با دلار‌های آمریکایی‌ و با همدستی شاه و عواملش سرنگون شد ایشان اصلا خبر ندارد
!
 از این کارتون جناب کوثر میتواند این‌گونه برداشت شود که زمان شاه اوضاع اقتصادی خوب بود، در حالی‌ که شاید وضعیت اقتصادی در آن دوره اندکی‌ از وضعیت فلاکت بار کنونی بهتر بود، ولی‌ سؤ مدیریت اقتصادی، فساد و دزدی حکومت کاملا مشهود بود و تا بالاترین سطوح حکومت و اداری ریشه دوانده بود:
تغييراتی که به دست شاه انجام گرفت، در حقيقت ناچيز و غير مؤثر بود. چون او
به عمق مسائل نمیپرداخت، طبق رسم و عادت تمام همّش را صرف ظواهر میکرد. پول بیحساب نفت چنان جاری بود که ديگر کسی نمیدانست با
دلارها چه بکند. چون نوکيسه گان ولخرجی میکردند تا ثروتشان را به رخ ديگران بکشند،مجتمعی عظيم ايجاد میکردند که تفريحگاه زمستانی شيوخ عرب شود، طيارهٌ کنکورد سفارش میدادند، نيروگاه اتمی میساختند، به کشورهايی پول وام میدادند که نامشان حتی برای منی که بسيار به جغرافی علاقمندم ناآشنا بود، برای ارتش موشک هارپون میخريدند، در حالی که در يک دوره رشد سريع جمعيت آجر به اندازٌ کافی در کشور وجود نداشت تا برای اين مردم خانه ساخته شود.
در حقيقت اسباببازی میخريدند و پول از همان راهی که وارد ايران شده بود باز
خارج میشد و مختصری از آن به صورت رشوه در جيب کارمندان و وزارء باقی میماند.
در کشوری که دچار همه نوع کمبود بود، چشم و همچشمی و خودنمائی رايج شده بود و اين آمد و رفت دلار خاصيتی نداشت جز بالا بردن مخارج زندگی. ... پادشاه میخواست به زنان حقوقی مساوی مردان بدهد، ولی از آنجا که مردان هم صاحب حقوقی نبودند اين تساوی در حد حرف و سخن باقی ماند. رأی زنان بيش از رأی مردان ارزش نداشت، يعنی هر گاه در صندوق باز میشد هميشه 99 % آراء به نفع آن کسی که بايد در آن يافت میشد.
<b>همين شعبده بازی در مورد حق زن برای قضاوت، برای وکيل شدن و برای وزير شدن نيز به چشم میخورد. ...
ظاهر فريبنده تقسيم اراضی نتوانست نتايج فاجعه بار آن را برای مدتی طولانی
بپوشاند. اجرای چنين طرحی احياناً ظرف 20 سال و فقط با توجه به تثبيت ميزان محصول و رعايت عدالت اجتماعی ميسر بود ولی نه به اين شتاب و آن هم تنها با اين هدف که بعد فرياد بر آورند: « انقلاب پيروز شد ». ما در پی انجام کارهای سهل بوديم، نه در فکر ساختن پی و پايه، در نتيجه همه چيز در يک چشم بر هم زدن در هم ريخت.
... به منظور افاده فروختن و افزودن به تعداد زمينداران، زمينها را به چنان قطعات
کوچکی تقسيم کردند که کمتر قطعه ای میتوانست نفعی به صاحبش برساند. روستائيان پس از يک يا دو سال شوق و شعف ناگزير زراعت را رها کردند و به شهرها روی آوردند.
جاذبه های زندگی شهری را هم نبايد از ياد برد، اختلاف سطح زندگی ميان يک نفر
روستائی و شهری روز به روز آشکارتر میشد. اگر برای ميزان معينی گندم آمريکائی
2000 دلار پرداخت میشد، زارع ايرانی در مقابل همان مقدار فقط 700 دلار به دست می آورد. ديگر کسی به صرافت کشاورزی نمیافتاد، به شهر میآمد و سيگارفروشی میکرد.
گله ای که خمينی به دنبال خود به راه انداخت بيشتر از همين کارگران جديد و بیريشه گرد آمده بود.

در آخرين سال سلطنت شاه، هزينهٌ واردات مواد غذائی ايران بالغ بر 8 ميليارد
دلار بود، در حاليکه در زمان مصدق ما گندم و جو و پنبه و برنج به کشورهای مختلف
منطقهٌ خليج فارس، از جمله به پاکستان و به عراق، صادر میکرديم البته تعداد جمعيت بالا رفته بود اما پيشرفتهای صنعتی میتوانست اين ازدياد جمعيت را جبران کند.
ما سد ساختيم، شبکهٌ آبياری بنا کرديم، به کشاورزی مکانيزه روی آورديم ولی هيچ کدام از اين کارها را متناسب با نياز انجام نداديم و درآمد نفت ما، همانطور که قبلاً اشاره کردم، با خريد کنکورد و بر پا کردن مراکز عيش به هدر رفت.
در آغاز طرح اصلاحات ارضی توسط ممالک متحده آمريکا ديکته شد. بدزبانان
میگويند که هدف آن کشور پائين آوردن توليد کشاورزی در ايران بود، تا ما را برای گندم مان نيازمند به ديگران کند، تا کشورهای صنعتی بتوانند پولی را که با يک دست به ما می دهند با دست ديگر پس بگيرند.
دریافت فایل پی‌ دی اف کتاب

torsdag 18. oktober 2012

منطق حسن داعی الاسلام کپی برابر اصل منطق مجاهدین !


    منصور ارباب سیر، شهروند ایرانی-آمریکایی، اتهام همدستی با نیروی قدس سپاه پاسداران ایران برای توطئه ترور سفیر عربستان سعودی در آمریکا را پذیرفت. در اینکه پس از اعتراف ارباب سیر احتمال دست داشتن حکومت خامنه‌ای در این طرح ترور بسیار تقویت میشود شکی نیست. اما چندین ماه قبل از آنکه وی این اتهام را بپذیرد، حسن داعی الاسلام، در مطلبی در سایت " ایرانیان فروم "  [۱]  به تحلیل اتهامات وارده به حکومت ایران در این رابطه پرداخت. نکته قابل تامل در این مطلب این بود که وی تمامی‌ کسانی‌ که کوچکترین ابهامی در رابطه با این اتهامات مطرح کرده بودند را با این تیتر مورد حمله قرار داد : " وکلای مدافع سپاه در واشنگتن " ! از تریتا پارسی‌ گرفته تا حتا گری سیک ، سیاستمدار سرشناس آمریکایی‌ [۲] که در دولت‌های سه‌ رئیس جمهور (جرالد فورد، جیمی کارتر و رونالد ریگان) عضو شورای امنیت ملی‌ این کشور بوده است. در اینکه پس از اعتراف ارباب سیر احتمال دست داشتن حکومت خامنه‌ای در این طرح ترور بسیار تقویت میشود شکی نیست، اما سوال اینجاست که چرا حسن داعی الاسلام با کسانی‌ که با وی موافق نیستند تا این اندازه با برچسب زنی‌ و اتهامزنی برخورد می‌کند؟ آیا نشست و برخاست کردن با حامیان مجاهدین [۳] تا به این حد روی روحیات و منطق وی تاثیر گذاشته است که باید هر گاه کسی‌ با او مخالف بود برچسب " مزدور رژیم " را بر پیشانی اش بچسباند؟ حسن داعی یک بار به خاطر این شیوه برخوردش به دادگاه کشیده شده است تا اتهاماتی که به تریتا پارسی‌ مبنی بر " لابی رژیم " بودن وی زده بود را ثابت کند. بنا به حکم دادگاه داعی الاسلام به هیچ وجه تلاش نکرد که این اتهامات را ثابت کند و در نهایت رای دادگاه  نه بر محکومیت وی شد و نه در تایید اتهامات او به تریتا پارسی‌. [۴]  اما به نظر میاید که این شیوه " مجاهدینی " ایشان فقط در رابطه با تریتا پارسی‌ نبوده است بلکه هر کس که با وی و دوستان نئوکان و جنگطلب او [۵] کوچکترین اختلاف نظری داشته باشند تحت حمله و برچسب خوردن ایشان قرار میگیرند 
!

onsdag 17. oktober 2012

لاریجانی:اعدام یکی از ارزش‌های اسلامی تمام مسلمانان جهان است مگر آنکه ...


 مگر آنکه سخن از مجرمان  شریفی  مانند مرتضی‌ رفیق‌دوست [۱]  سعید مرتضوی  [۲] مصطفی پورمحمدی  [۳]  غلامرضا حسنی  [۴]  حسن رحیم پور ازغدی  [۵]  و دیگر ولایتمداران ذوب شده در رهبر معظّم   انقلاب  انقلاب در میان باشد   

سید علی‌، این واقعیت را به گوش خودت و آن سرداران شکم گنده بیسوادت فرو کن ! اقتصاد مانند ملت ستم دیده ایران نیست !



پس از سالها سو مدیریت بی‌ سابقه دولت دستنشانده خامنه‌ای بر اقتصاد کشور، تورم، گرانی و سقوط ارزش پول ملی‌ کشور هر روز ابعاد گسترده تری به خود می‌گیرد. تنها پاسخ حکومت و مزدوران خامنه‌ای در ارگان‌های اقتصادی و امنیتی و سیاسی حاکم بر کشور هم تهدید فعالین اقتصادی و سانسور اخبار و اطلاعات کلیدی اقتصادی است. غافل از آنکه این گونه طرفند‌ها شاید در رابطه با سرکوب و خانه‌نشین کردن ملت زجر کشیده ایران برای چند صباحی موثر واقع شده باشد، اما در رابطه با اقتصاد و بازار نه تنها موثر نیستند، بلکه تاثیر عکس میگذارند و آن را بیش از پیش متلاطم و بی‌ ثبات می‌کنند. چرا که ثبات اقتصادی، شفافیت و تدبیر می‌خواهد نه چماق و تهدید !  این واقعیت را به گوش خودت و آن سرداران شکم گنده بیسوادت فرو کن
!
این‌گونه که پیش میروی به زودی به ورشکستگی کامل خواهی‌ رسید و آن خواهد شد که سالهاست به تو هشدار داده اند: سرنگونی تو و حکومت سراپا فساد و بی‌ لیاقتی و جنایت تو ! ‌ای کاش هر چه زودتر سر عقل بیایی و با آزادی زندانیان سیاسی و سپردن مملکت به دست رهبران جنبش سبز و اراده ملت ایران، هزینه‌ها را هم برای خودت و هم برای مردم ایران بیش از این بالا نبری 
!

تو از میان ما نرفتی، در قلب تک‌تک ما جای گرفتی...


  هرگز فداکاری‌های تورا در جبهه‌های جنگ و اعتراضات شجاعانه ات علیه حکومتی که " به ستمگری معتاد شده " را فراموش نخواهیم کرد. تو از میان ما نرفتی، بلکه برای همیشه در قلب تک‌تک ما جای گرفتی‌  
 احمد قابل، افتخار خراسان، شیر ایران‌زمین   
...

tirsdag 16. oktober 2012

حسن آقا در مورد پلنگ صورتی‌ یادت رفت افشاگری کنی‌ !


   جناب دکترررر عباسی در آخرین کشفیات اطلاعاتی‌ خود پرده برداشت: " کارتون یوگی و دوستان توهین به حضرت نوح بود " ! در راستای این افشاگری تکاندهنده تئوریسین نابغه سید علی‌، باید عرض شود که احتمالا به دلیل مشغله زیاد یکی‌ از مخوفترین توطئه های استکبار جهانی‌ از زیر چشمان تیزبین ایشان در رفته است. و آن چیزی نیست جز کارتون ددمنشانه پلنگ صورتی‌ که برای تخریب مقام محترم ریاست جمهوری سابق (مقام معظّم رهبری فعلی !)جناب سید علی‌ خامنه‌ای ساخته شد ! بنا بر اسناد منابع اطلاعاتی‌، این کارتون مخوف صهیونیستی  در جهت بی‌ خاصیت نشان دادن آن مقام در دهه ۶۰ تولید و در مقیاس بین المللی به وسیله برنامه‌های کودک تلویزیون‌های جهان پخش شد
!

lørdag 13. oktober 2012

سخنگوی مموتی در دو پرده


   سخنگوی مموتی پیش از رسیدن دولت به مرز ورشکستگی اقتصادی بر اثر فشار تحریم‌ها و مدیریت " امام زمانی‌ ": " ما زیر بار زور نمیرویم " ! سخنگوی مموتی پس از رسیدن دولت به مرز ورشکستگی اقتصادی: " مگر آنکه آن زور پر زور باشد "
!
  

fredag 12. oktober 2012

پاسخ به پیامک حاج ممد رضا شاه پهلوی



بر اساس اخبار منتشره حاج ممد رضا شاه پهلوی با ارسال پیامکی  خطاب به " چپول‌ها و میلی‌ مذهبی‌‌ها " از اوضاع دلار و وضعیت کشور پرسیده است. بر اساس اخبار دیگری " چپول‌ها و میلی‌ مذهبی‌‌ها " با ارسال پیامک کوتاهی‌ به وی این‌گونه پاسخ گفتند: تو که تا وقتی‌ قدرت مطلقه در دستت بود هزار بلا سر ما آوردی و حتا مصدق و بختیار را هم حبس و سرکوب کردی. هنوز هم دست از سر ما بر نمیداری؟ نگران آخوند‌های حاکم فعلی هم نباش، دیر یا زود آنها راهم می‌فرستیم بر دست تو. در ضمن: نمی‌‌دانیم خبر داری یا نه. پسرت اسم و فامیلش را تغییر داده. اسمش را گذاشته سرمایه و فامیلش را گذاشته ملی‌ ! مگر رضا پهلوی چه اشکالی‌ داشت؟ 

torsdag 11. oktober 2012

هشدار هشدار هشدار / دوستان به هیچ کدوم از لینک‌های این موضوع و کاربران فرستندش وارد نشین


هشدار هشدار هشدار / دوستان به هیچ کدوم از لینک‌های این موضوع و کاربران فرستندش وارد نشین / سایت‌ها بدافزار دارن و حساب‌هاتون هاک خواهد شد.  به احتمال بسیار قوی شناسه کاربر قدیمی‌
 به همین طریق هک شده است. اگر چنانچه وارد شده اید، سریعاً پسورد حساب بالاترین خود را تغییر دهید
.

سید علی‌، دروغ خوب نیست !


علی‌ خامنه‌ای در سخنرانی‌ (یا دقیقتر بگوییم، " دروغ رانی‌ "!) خود در خراسان شمالی‌  چرندیاتی که صدا و سیمای میلی وی و سخنگوی غیر رسمیش حسین شریعتمداری (ملقب به حسین بازجو !) سه‌ سال است تکرار میکنند را تلاش کرد به خورد مخاطبان بدهد. غافل از آنکه دنیا دیگر دنیای ۱۴۰۰ سال پیش نیست، بلکه عصر موبایل دوربین دار و اینترنت و یوتیوب است ! خامنه‌ای در این سخنرانی‌ نمایشی خود نه تنها معترضین مسالمت جوی ۸۸ را متهم به خشونت و " تیراندازی " ! به بسیجان خود کرد، بلکه رهبران جنبش سبز  را نیز که بیش از ۶۰۰ روز در حبس و حصر قرار داده است، غیاباً محاکمه کرد ! واقعا جالب است، تقلب را خود او و شورای نگهبان او و دولت او انجام دادند، حال این موسوی و کروبی هستند که متهم میشوند ! تقلبی که آنچنان غیر قابل ماله کشی‌ بود، که حتا حاضر نشد به این عزیزان یا نمایندگان‌شان یک ساعت وقت سخن گفتن در تلویزیون را  بدهد 
!
صحبت از موبایل و یوتیوب شد، تعدادی ویدئو از ظلم‌ها و جنایات خامنه‌ای در زیر میاید تا ماموران سایبری سید علی‌ تصور نکنند توانسته اند مدارک جرم وی را به این سادگی‌‌ها حذف کنند
!

افشاگری محتشمی پور در رابطه با تقلب در انتخابات ۸۸ [۱]  [۲] [۳] ]
تیراندازی بسیجیان به مردم بی‌ دفاع [۵]
تیراندازی مامور لباس شخصی‌ و مامور یونیفرم پوش به طرف جوانان بی‌ دفاع [۵]
تخریب اموال مردم و شعار نویسی ! توسط ماموران خامنه‌ای ]
زیر گرفتن مردم با ماشین توسط ماموران " ولایت فقیه "  ]

tirsdag 9. oktober 2012

نقدی‌ بر نقد گمنامیان به مطلب سایت نشریه بنی‌صدر

همزیستی‌ مسالمت آمیز ممکن است 


          دوست وبلاگ نویس گمنامیان در مطلبی به انتقاد شدید از نوشته‌ای در رابطه با کارتون یوسف و زلیخا در سایت نشریه  بنی‌صدر (انقلاب اسلامی)  پرداخته است. جدا از اینکه این نوشته امضای بنی‌صدر را ندارد و فقط در سایت نشریه ایشان منتشر شده است، فرض را بر این میگیرم که این نوشته خود ایشان است و گمنامیان در خطاب قرار دادن وی درست قضاوت کرده است. نکته اول که می‌خواهم خدمت ایشان عرض کنم این است که من برداشتم از نوشته سایت  نشریه  بنی‌صدر بیشتر این است که وی به برخورد دوگانه حکومت در رابطه با دین و دینداری اعتراض دارد و نه اینکه خواستار محاکمه توهین کنندگان به دین باشد. بر این نکته در این بخش از نوشته کاملا تاکید شده است: "بی تفاوتی رسانه های محافظه کار و نهادهای مربوطه نسبت به انتشار این کاریکاتور موهن در حالیست که دستگاه های نظارتی بر مطبوعات در برخوردی دوگانه به انتشار کاریکاتوری در روزنامه شرق که هیچ ارتباطی به دفاع مقدس نداسته واکنش جدی نشان داده و مدیر مسئول این روزنامه را بازداشت کرده و روزنامه شرق را توقیف نمودند اما نسبت به انتشار کاریکاتوری که توهین آشکار به روایات قرآنی کرده است هیچ عکس العملی نشان نداده اند. البته انتظار بیشتر از رژیم سراسر فساد ولایت مطلقه فقیه نمی توان داشت."  جدا از این، بنی‌صدر در گفتگوی خود با رادیوعصرجدید  کاملا تاکید کرد: "از دید من آنچه را هم که ضد فرهنگ آزادی است و آشکارا قول زور است، را نمی باید ممنوع کرد برای اینکه اولا این نوشته ها، نقاشی ها، کاریکاتورها و فیلمها میزانی برای سنجش جامعه هایی است که در آنها انتشار می یابند، نشان می دهد که فلان بخش از دنیا در چه حال و هوایی است؛ ثانیا به ما امکان می دهد که موقعیت خودمان را بسنجیم، از خودمان بپرسیم که چه شده است که در غرب به پای بودا نمی پیچند؟ او هم پیامبر است و پیروان زیادی دارد و همچنین از خود بپرسیم که ما چه بر سر این دین آورده ایم که برای اینگونه رفتارها در غرب خمیرمایه درست کرده ایم؟".      نکته دیگری که می‌خواهم خدمت گمنامیان عرض کنم این است که ایشان طبق معمول باز هم از توهین کردن به دین و عقاید انسان‌ها با این استدلال که " دین از شخص جداست " دفاع کرده است. گمنامیان عزیز، تعجب می‌کنم که شما با این همه تجربه و مطالعه‌ای که دارید، هنوز به این واقعیت پی‌ نبرده اید که انسان‌های مذهبی‌ نه تنها دین و اعتقاد را جزوی از هویت خود می‌دانند، بلکه تصور اینکه بخواهد جدا از دین و مذهبشان زندگی‌ کنند برایشان غیر ممکن است. این به مانند این است که ما کشور یا مّلیت و فرهنگ یک انسان را مورد توهین و تمسخر قرار بدهیم، و در پاسخ به اعتراض وی بگوییم من حق این کار را دارم چرا که  به شخص تو  توهین نکردم."
!  

گمنامیان عزیز، حقوق بشر فقط در توهین و تمسخر نسبت به باور‌ها و ادیان انسان‌ها خلاصه نشده است بلکه در اولین اصل خود بر " رفتار برادرانه " و نگاه داشتن " حرمت و حقوق " یکدیگر تاکید کرده است. این استدلال هم که " چون مذهبی‌‌های تندرو (مانند طیف دیکتاتور و جنایتکاری که بر کشور ما حاکمند) به حقوق و کرامت انسان‌های دیگر تجاوز میکنند، پس ما هم باید به دین انسان‌ها توهین کنیم !" به نظرم منطقی‌ نیست. ما باید به همان‌هایی‌ که ظلم و جنایت میکنند اعتراض کنیم، نه اینکه به دین و اعتقادات بخش بزرگی‌ از مردم ایران توهین کنیم، چرا که اکثریت بزرگی‌ از مردم ایران با جنایات و بی‌ عدالتی‌های حکومت که به نام دین انجام میشود مخالفند. بیایم دیندار و بی‌ دین باهم   رفتاری " برادرانه " داشته باشیم و به باور‌های یکدیگر احترام بگذاریم. اگر هم اختلاف جدی پیش آمد، قاضی را ( مانند همه سیستم‌های دمکراتیک دیگر ) دموکراسی و انتخابات آزاد و قوانین مبتنی‌ بر خواست و اراده ملت قرار دهیم. به امید روزی که ایران و همه کشور‌های تحت حکومت‌های دیکتاتوری (از هر نوعی، چه مذهبی‌ و چه سکولار) به حق انتخاب و تعیین سرنوشت برسند

mandag 8. oktober 2012

مساله اساسی‌ پایداری است و اتخاذ مواضعی که هم خود بتوانیم علنأ از آن دفاع کنیم و هم مردم بتوانند برای تحقق‌ آنان به میدان بیایند


پس از مصاحبه محمد رضا خاتمی در رابطه با اصلاح طلبان و مواضع آنان نسبت به حکومت، دوباره بحث اصلاحطلبی یا سرنگونی طلبی داغ شده است. بدون شک عدّه‌ای از هموطنان دوباره خواهند گفت که " اصلاح طلبان را باید رها کرد چرا که خواهان سرنگونی کل رژیم نیستند ". اما باید این واقعیت را قبول کرد: در داخل کشور نمی‌توان فعالیت علنی و شناسنامه دار داشت و همزمان شعار " سرنگون باد جمهوری اسلامی " سر داد. این تجربه را ما بارها از سر گذرانده ایم، و همه شاهد بودیم که مجاهدین و فدائیان و دیگر گروه‌های سرنگونی طلب به چه سرنوشتی دچار شدند و چگونه بی‌ آنکه مردم عادی کوچکترین اعتراض خیابانی به سرکوب وحشیانه آنان انجام دهند، قلع و قمع شدند. فراموش نکنیم که تمامی‌ این گروه‌ها قبل از وارد شدن به فاز سرنگونی " اصلاح‌طلب " بودند و بارها تلاش کردند با اعتراضات خود حکومت را " اصلاح کنند ". ولی‌ حکومت با ادامه فشار بر آنان در نهایت آنان را وادار به شورش و قیام کرد و نتیجه شد آنچه که دیدیم... اکنون نیز اصلاح طلبان در همان دو راهی‌ قرار گرفته اند. آیا باید پس از این همه ظلم و جنایتی که علیه آنان و دیگر منتقدین و معترضین صورت گرفته است، به یک باره فریاد " سرنگون باد " سر دهند و تجربه امتحان شده را انجام دهند؟ یا با تاکید بر اعتراضات خود به حکومت، همچنان خواستار آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی تجمعات و برگزاری انتخابات آزاد (خواست‌های حد اقلی رهبران جنبش سبز) شوند؟ از نظر نگارنده با توجه به توضیحاتی و تجارب بالا، گزینه دوم منطقی‌ تر و واقع بینانه تر می‌‌آید. مساله تعیین کننده مقاومت و پایداری بر خواست‌های مطرح شده است و کوتاه نیامدن در برابر دیکتاتور است که تا به اینجا بخش بزرگی‌ از اصلاح طلبان به خوبی‌ ایستاده اند و امیدوارم همچنان مقاومت کنند تا حکومت در نهایت وادار به عقب‌نشینی و تن دادن به خواست و اراده ملت شود
.

گیرم که تقاضای رفع حصر رهبران سبز را کرده باشی‌، خون ریخته شده سهراب‌ها و نداها را چه میکنی‌؟

جنایتکار کهریزک، سعید مرتضوی در آغوش احمدی‌نژاد

بر اساس اخبار منتشره محمود احمدی نژاد، رئیس دولت کودتایی که با همکاری نزدیک  وی با  " بیت رهبری " و سپاه پاسداران  " ولایت فقیه " بر ملت ایران تحمیل شد، خواستار رفع حصر رهبران جنبش سبز شده است ! [۱] اگر این خبر صحت داشته باشد باید از این شخص که در تمام مراحل انجام کودتای انتخاباتی همدست و همراه کودتاچیان خامنه‌ای بوده است و بارها از عملکرد حکومت در رابطه با فجایع ۸۸ و فساد و دزدی‌های دولت کودتا و همکاران خود دفاع کرده است [۲] [۳]  پرسید: گیرم که تقاضای رفع حصر رهبران سبز را کرده باشی‌، خون ریخته  شده سهراب‌ها و نداها را چه میکنی‌؟ 

lørdag 6. oktober 2012

بالاترین گرامی‌، موضوع فساد مالی‌ مجتبی‌ خامنه‌ای رو لطفا از فیلتر در بیار / باور کن هیچ مشکل قانونی‌ نداره


بالاترین گرامی‌، نوریزاد با این افشاگری‌ها داره با جونش بازی میکنه! 
 اگه اشکال بعضی‌ از لینک‌ها " عدم لینک به منبع اصلی‌ " است، پس ۹۰% موضوعات ایجاد شده باید فیلتر بشن، چون تقریبا تمام موضوعات بالاترین با این نوع لینک‌ها ایجاد میشن
  موضوع فساد مالی‌ مجتبی‌ خامنه‌ای رو لطفا از فیلتر
در بیار / باور کن هیچ مشکل قانونی‌ نداره


!

پاکیزگی اقتصادی دیکتاتور‌ها !

سید علی‌ شاه ! منبع عکس

در مورد خامنه‌ای می‌گفتند هر عیبی داشته باشد (دیکتاتوری، قدرت طلبی، ارتجاع فکری، توهم توطئه، عقده خود کم بینی‌، کینه ورزی و و و ...)، اما فساد اقتصادی ندارد ! جالب است که همین سخنان را در مورد روح‌الله خمینی و محمد رضا پـهــلوی هم می‌گفتند ! اما سوال اینجاست: آیا دیکتاتوری که خود شخصاً پول و مالی‌ را ندزدیده باشد (البته دیکتاتور‌ها معمولان احتیاجی به دزدی ندارند چرا که کل یک کشور را غصب کرده اند و اصلا احتیاجی به چیزی ندارند !) ولی‌ چشمش را بر تمام فساد‌ها و دزدی‌های حامیان خود ببندد، [۱] [۲] شریک جرم که چه عرض کنم، مسول اصلی‌ آن فساد و تداوم و گسترش آن نیست؟ آیا با این توضیح این دسته از دیکتاتور‌ها فاسد‌ترین فاسد‌ها نیستند که اجازه میدهند حامیانشان تحت پوشش و چتر امنیتی دیکتاتور ثروت مردم را به یغما ببرند؟

torsdag 4. oktober 2012

مسعودی ، متاسفم !



  یه خبر بد واست دارم ! یادته وقتی‌ عراق به ایران حمله کرد، برای انتقامگیری از خمینی رفتی‌ با صدام همدست شدی  هزاران جوون ایرانی‌ رو به قتل رسوندی؟ [۱]   کیه که ندونه تو و همدستات هر روز خدا خدا می‌کنین که اسرائیل یا آمریکا به ایران حمله کنه تا شما دوباره بشین پیاده نظامشون ! ولی‌ به نظر میاد حالا حالاها باید صبر کنی‌ ! اسرائیل به جای سیاست جنگ، تحریم رو در پیش گرفت. [۲]  ملت ایران برای نابودی دیکتاتوری ولی‌ وقیح  نیازی به جنگ و خودفروشی های تو ندارن. پس حالا حالاها تو همون سوراخی که قایم شدی بمون که  فعلا خبری از " چلبی بازی " نیست
! 

onsdag 3. oktober 2012

tirsdag 2. oktober 2012

پیامک به حاج ممدرضا


    حاج ممد رضا اون دنیا مارو نمیبینی بهت خوش می‌گذره؟ یادته وقتی‌ روی زمین بودی کار مردم شده بود نفرین و لعنت کردن تو؟ ملتی‌ که از کودتا و ظلم و ستم حکومت " آریامهری " جنابعالی به ستوه اومده بودن و برای نجات از اون همه " مهری " که بهشون روا داشتی دنبال خمینی شیاد راه افتادن ! خبر میرسه که اون دنیا وقتی‌ خبر درد و زجر و بدبختی مردم ایران بهت میرسه خوش خوشانت میشه و پیامک میزنی و کرکری میخونی! بایدم خوش خوشانت بشه حاجی، این حکومت کاری کرده که مردم میگن " صد رحمت به کفن دزد اولی‌ "
!

چند نکته و سوال در ارتباط با رضا پهلوی و اتحاد اپوزیسیون



بحث اتحاد و تمرکز هر چه بیشتر بر روی فعالیت و مبارزه علیه دیکتاتوری فاجعه بار حاکم بر کشورمان مقوله جدیدی نیست و سال‌های سال است که کمابیش مطرح بوده است. منتقدین و مخالفین حکومت، چه در دوره دیکتاتوری خمینی و چه در دوره دیکتاتوری خامنه‌ای، به درستی‌ و بارها بر اهمیت اتحاد و یکپارچگی اپوزیسیون تاکید کرده اند. چرا که بدون اتحاد، عقب راندن یا سرنگونی این حکومت تا به دندان مسلح میسر نبوده و نیست. اما یا هیچ اتحاد فراگیری شکل نگرفت و یا پس از شکل گرفتن به دلیل ایجاد تفرقه، یا سرباز کردن اختلافاتی که " به خاطر اتحاد " مسکوت گذاشته شده بودند، و همچنین زیر پا گذاشتن دموکراسی درون تشکیلاتی توسط یک طیف، به مرور زمان تضعیف و فقط در حد نامی‌  باقی‌ ماند. اکنون نیز مدتی‌ است که بحث تشکیل یک اتحاد فراگیر (شورای ملی‌) مطرح شده است و برخی‌ افراد و گروه‌های مختلف از این ایده حمایت کرده اند. شخصی‌ که شاید بیشتر از هر کس دیگری در چند سال اخیر بر تشکیل " یک اتحاد فراگیر " تاکید کرده، رضا پهلوی است. ایشان کمتر مصاحبه‌ای انجام میدهد،  بدون آنکه بر ضرورت " ایجاد یک اتحاد فراگیر بر اساس دموکراسی و سکولاریسم " تاکید نکند. باز هم تاکید می‌کنم، در اینکه اتحاد و یکپارچگی علیه حکومت در شرایط فعلی کشورمان بسیار مهم و تعیین کننده است هیچ شکی به خود راه نمیدهم. اما چند نکته در این رابطه به نظرم می‌رسد که آنان را مطرح می‌کنم، چرا که  به همان اندازه مهم و تعیین کننده هستند ! اولین نکته این است که آیا شرط اعتقاد به دموکراسی برای ایجاد این اتحاد، فقط اعتقاد به آن در حد شعار است، یا در گفتار و عمل هم باید به آنان معتقد بود؟ آیا هر شخص یا گروهی که فقط در مقطع تشکیل این اتحاد به یک باره یاد این مفاهیم زیبا می‌‌افتدد، ولی‌ غیر از آن در گفتار و عمل خود کاری جز دفاع از دیکتاتوری و دیکتاتور ها  انجام نمیدهد، میتوانند وارد این اتحاد بشوند؟ به عنوان مثال شخصی‌ مانند امیر عباس فخرآور که پیشینه سراپا سوال او زبانزد خاص و عام شده است، میتواند صرفا چون " می‌گوید " مدافع دموکراسی و مخالف حکومت است وارد این تشکیلات شود؟ مگر غیر از آن است که اگر همچین اتحادی ایجاد شود، در آینده نه چندان دور دچار اختلافات و درگیری درونی‌ خواهد شد، و هر چند هم که در آغاز بسیار " فراگیر " باشد، از هم فرو خواهد پاشید؟ نکته بعدی این است که طیف‌هایی‌ که قصد تشکیل این اتحاد را دارند، آیا در وحله اول خود با هم طیف‌های خود توانسته اند کنار بیایند و در چهارچوب یک تشکیلات منظم با تفاهم و حفظ اصول دمکراتیک باهم همکاری داشته باشند؟ آیا جمهوری خواهانی که از این اتحاد حمایت میکنند در ایجاد اینچنین تفاهم و تشکیلاتی  موفق بوده اند؟ آیا مشروطه خواهان اینچنین اتحاد و تشکیلات فراگیری از قبل تشکیل داده اند؟ حتا رضا پهلوی که از چهرهای  شاخص این تلاش است، آیا در درون اینچنین تشکیلاتی فعالیت کرده است؟ یا قرار است با فرمول سحرآمیز  " همه باهم " بدون گذراندن این مراحل بسیار مهم در تشکیل هر گونه حرکت دمکراتیکی، یک شبه همه به دموکراسی خواهان کارکشته در زمینه کار سیاسی و تشکیلاتی تبدیل شوند؟ مگر یکی‌ از لازمه‌های اساسی‌ دموکراسی، تحزب و ایجاد تشکیلات سیاسی نیست؟ آقای پهلوی در طول بیش از ۳۰ سال فعالیت سیاسی خود، چه  تشکیلات سیاسی را ایجاد کرده است؟  و اگر آری، در کدامیک خود را در کنار کاندید‌های دیگر به رای آن تشکیلات گذشته است تا به همه ثابت شود که ایشان یک فعال سیاسی دمکرات به معنی‌ واقعی‌ کلمه است و نه فردی که فعالیت سیاسی او در حد همان شعار‌هایی‌ که کوچک و بزرگ بدون کوچکترین تجربه سیاسی میتوانند مطرح کنند. این مسائل مهم چیز‌های نیست که بشود آنان را با شعار " امروز فقط اتحاد " دور زد. اگر اتحاد سیاسی قرار است تشکیل شود، باید از احزاب سیاسی و سیاستمداران تشکیل شود و یا حد اقل هسته اصلی‌ آن باشد، نه طیف‌ها و گروه‌هایی‌ که حتا اسم آنان به گوش کسی‌ نخورده است و هیچ سابقه فعالیت تشکیلاتی و سیاسی روشنی ندارند. نکته آخر که به شخص آقای پهلوی بر میگردد این است: رضا پهلوی باید تکلف خود را روشن کند، آیا ایشان یک فعال سیاسی هستند یا یک شاهزاده مشروطه؟ اگر فعالی‌ سیاسی هستند اعلام کنند از طرف کدام تشکیلات به نمایندگی‌ انتخاب شده اند و آیا در این پروسه کاندید‌های دیگری هم حق انتخاب شدن داشته اند و دموکراسی درون سازمانی رعایت شده است؟
اگر هم خود را یک شاهزاده مشروطه می‌دانند که در  مشروطه اعضای خاندان سلطنتی حق دخالت در سیاست را ندارند و فقط باید در حد یک نماد باشند